جدول جو
جدول جو

معنی چل تاس - جستجوی لغت در جدول جو

چل تاس
جامی از مس که بر روی آن آیات قرآنی حک شده و در اولین استحمام
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل تاج
تصویر گل تاج
(دخترانه)
تاجی پر از گل
فرهنگ نامهای ایرانی
نوعی تکمه و جاتکمه که در قدیم از ابریشم یا قیطان درست می کردند و جلو لباس بر روی سینه می دوختند، برای مثال ز بس که دست بر او به سینه دوخته ام / گمان برند که چپ راس بر قبا دارم (طاهر وحید - لغتنامه - چپ راست)، نوعی حمایل که از چپ و راست بر روی شانه بیندازند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چل تاج
تصویر چل تاج
ویژگی خروسی که تاج بزرگ و پهن و شاخه شاخه دارد، خروس چل تاج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چل تکه
تصویر چل تکه
پارچه ای که از تکه های رنگارنگ دوخته شده باشد، نوعی توپ که از تکه های مختلف تشکیل شده است و اغلب در فوتبال مورد استفاده قرار می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
(دَهْ)
کفش چوبی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ)
گلی است سفید و بغایت خوشبو
لغت نامه دهخدا
(چُ لَ)
در ترکی، دشت بی آب. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(چِ تِکْ کِ / کَ)
پارچه ای که از کناره های ماهوت بریده دوزند. پارچه ای که از مجموع تکه پاره های مربعشکل ماهوت یا پارچۀ دیگر دوخته شود. پارچه ای که از ده ها تکه ماهوت چارگوش که بیکدیگر دوخته اند، فراهم آمده است.
- لحاف چل تکه، لحاف که رویۀ آن از قطعات مربعشکل پارچه های رنگارنگ باشد
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ)
رجوع به طاس چهل کلید شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه به شهرستان بهبهان، در 13هزارگزی باختری سی سخت و 12هزارگزی باختر راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز واقع است، 200 تن سکنه دارد از رود خانه کبک کیان آبیاری میشود، محصولش غلات، برنج، پشم و لبنیات است، اهالی به کشاورزی و دام داری و صنایع دستی از قبیل قالی و جوال وجاجیم بافی اشتغال دارند، ساکنینش از طایفۀ بویراحمد سرحدی میباشند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
چپ راست. چپ و راست. قسمی از تکمه های ابریشم که درایران اکثر به ’چپکن’ و در هندوستان سپاهیان و جوانان به قباهای بخیه دوز دوزند. (آنندراج) :
ز تیر غمزه چاک سینه ام چپراسها دارد
از آن برگشته مژگان چپ اندازی که میدانی.
اشرف (از آنندراج).
ز بسکه دست بر او به سینه دوخته ام
گمان برند که چپراس بر قبا دارم.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).
، مأخوذ از هندی، علامت و نشانه. (ناظم الاطباء). رجوع به چپ راست و چپ و راست شود
لغت نامه دهخدا
(پِ لُ)
شهری است دربرزیل (ریو گراند د سول) دارای شصت هزار تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(چِ)
مرغ یا خروسی که تاج بزرگ زیبا و از هم ریخته دارد. قسمی خروس که تاج بزرگ و شعبه شعبه دارد. خروسی که تاج بزرگ و شاخ شاخ دارد. خروسی که تاج چندنورد دارد
لغت نامه دهخدا
تصویری از چل تکه
تصویر چل تکه
پارچه ای که از کناره های ماهوت بریده دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ده تاس
تصویر ده تاس
کفش چوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چل تاج
تصویر چل تاج
مرغ یا خروسی که تاج بزرگ زیبا و شعبه شعبه دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چل تکه
تصویر چل تکه
((چِ تِ کِّ))
پارچه ای که از کناره های ماهوت بریده دوزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چل تاج
تصویر چل تاج
((چِ))
مرغ یا خروسی که تاج بزرگ زیبا و شعبه شعبه دارد
فرهنگ فارسی معین
پر چانه
فرهنگ گویش مازندرانی
تاس گلی، تاس سفالی کاسه سفالی
فرهنگ گویش مازندرانی
ظرف چوبی کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی
گوه ی چوبی
فرهنگ گویش مازندرانی
تراشنده ی چوب، نجار، خراط
فرهنگ گویش مازندرانی
در در مقام توهین ناسزا به زنان لاغر اندام به کار می رود، ظرف چوبی تنباکو
فرهنگ گویش مازندرانی
جسمی گوی مانند که میانه ی چرخ نخ ریسی قرار دارد و از ادوات
فرهنگ گویش مازندرانی
دسته ی چرخ نخ ریسی، دسته چل
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشیدن و ترشح مایعات در اثر ضربه ای که به ظرف محتوی مایعات
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی ناسزا که به معنی حرام زاده است
فرهنگ گویش مازندرانی
محور چرخ نخ ریسی
فرهنگ گویش مازندرانی
دروغ بزرگ و شاخ دار
فرهنگ گویش مازندرانی
کوهی در ارتفاعات جنوبی منطقه ی کردکوی به ارتفاع ۲۷۵۹متر
فرهنگ گویش مازندرانی
نخ دوک نخ ریسی در پارچه بافی سنتی
فرهنگ گویش مازندرانی
انکار کردن و زیربار مسئولیت نرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
ریسمانی متصل به ال چو که از ابزارهای گاوآهن است
فرهنگ گویش مازندرانی